علي منصوري
خدای متعال تمام هستی را به این منظور آفرید که فرزندان حضرت آدم(ع) و حوا(ع) به مقام عبودیت دست یابند. مقامی که خود جوهرهای از ربوبیت را دارد. انسان هر قدر به این مقام نزدیکتر میشود، جایگاه الهیاش در جهان والاتر و بالاتر میرود.
هستی برای انسان آفریده شده و آدمی برای رسیدن به قرب الهی و این همه در دنیا باید طی شود تا او در چنین مقصدی قرار گیرد.
اسلام عزیز راه رسیدن به این کمالات بیانتهاست و انبیاء و معصومین(ع) الگوهای پیمودن راه در این مسیر سخت و پیچیده.
غایت خلقت آفرینش پرورش انسانهایی است که بر شکها، تردیدها، ترسها و تعلقها غلبه میکنند و راه اصیل دین را همانند الگوهای کاملش طی میکنند و بدینسان آدمی را بدون موانع سخت و امتحانهای مشکل نمیتوان آزمود تا مشخص شود که او از قبیلهی حق است و یا از قبیلهی باطل.
بر همین اساس، تمام انسانها از زن و مرد و پیر و جوان، جملگی مورد آزمایش قرار میگیرند و باید گفت آنها که منتظر امتحانی خاص در روزی خاص و شکلی ویژه میباشند، باید بدانند که انتظار بیهودهای را میکشند چرا که آدمی در هر لحظه و هر روز و هر مکانی در حال آزمایش شدن است و این آزمایشهای کوچک است که تصمیم او در آزمایشهای بزرگ را رقم خواهد زد و اینچنین کسانی که آزمایشهای کوچک هر روزه را در نمییابند در آزمایشهای بزرگ موفق نخواهند بود.
هر کسی برای امتحان شدن نقاط ضعف و قوتی دارد و باید که از این میان به گونهای حرکت کند که ضعفهای او مسلط نشوند و نقاط قوت را به حاشیه نسپارند. در این نظام هستی مردان اینگونه آزمایش میشوند که در مقابل ثروت طلبی، قدرت خواهی، شهوت طلبی، شهرت دوستی و... عنان عقل را از دست ندهند و اسیر این شیاطین راه نکنند و زنان نیز البته برگونهای دیگر.
آری ثروت، قدرت، شهرت، شهوت و... مؤلفههای بدی نیستند و هریک بخشی از مکانیزم نظام هستی را تشکیل میدهند ولی آنگاه که خود نه به عنوان ابزاری برای تجلی حق و حقیقت بلکه به عنوان هدف و وسیله ای برای طاغوت و عصیان در برابر حق قرار می گیرند عنوانی مذموم خواهند داشت.
در مورد زنان نیز آنچه به عنوان زیبایی، جاذبه عاطفی و شور انگیزی وجود دارد همان سلاpی است که اگر در مسیر غیر حق به کارآید همان طاغوت و عصیان در برابر حق خواهد بود.
به این ترتیب یکی از مهمترین زمینه های امتحان و آزمایش الهی آن است که آدمی را میان آنچه دوست می دارد و آنچه باید دوست داشته باشد قرار می دهد تا بیازماید که او کدامیک را برمی گزیند و سر انجام به جبهه ی حق می پیوندد یا در جبهه ی باطل ره می سپارد.
مورد توجه قرار گرفتن و ربودن چشمهای خیره شونده شیرین است اما به قربانگاه بردن زیبایی ها برای یار شیرینتر است و نگو شیرین تر که بسیار بسیار شیرین تر است. و مگر نه آنکه اسماعیل را باید در مقابل خدای اسماعیل ذبح کرد و مگر ما را برای دیده شدن در پشت ویترین های نمایش آفریده اند و مگر نباید از این زندگی کوتاه 70 ساله راهی برای جاودانه زیبا زیستن پیدا کرد و مگر از این بدن های آراسته شده و چهره های رنگ شده جز عروسک هایی بی روح چیزی می ماند. و مگر نه آن است که ما تنها این چند سال جوانی را برای جهاد با نفس و شیطان در اختیار داریم و اگر چنانچه این دوران کوتاه را از دست دهیم دیگر فرصت دیگری نخواهیم داشت. و آن که پیر شده دیگر چه دارد که به ازایش بهایی پرداخت کنند. و مگر برای زنان جز پاکی و خوب شوهرداری کردن چه میدان دیگری وجود دارد که با آن بهشت را برای خود بخرند. و در غیر این عرصه ها کجا می توان رضایت دوست را جلب کرد.
آری اگر خدای مهربان نبود چه نیازی بود به پوشش چادر و این کشیدن سختی ها در سرما و در گرما و چه نیازی بود به گریختن از مقابل چشمها و بیتوجهی به توجههای دیگران؛ ولی هنگامی که می دانیم او هست و زیبایی ما از اوست و جاذبهی ما از اوست و سلاحی از جانب اوست که در دست ماست برای عاشق نگه داشتن همسفری که ما بدون او نمی توانیم راه طی کنیم و او نیز بدون ما و هر یک بالی در کنار دیگری هستیم و تازه در این مدت کوتاهی که در دنیا داریم مشغول ساختن پاهای جاودان و بالهای بدون مرگ خود هستیم؛ چرا و چگونه می توانیم از این زیبایی و جاذبه در راهی غیر از آنچه برایش ساخته شده است استفاده کنیم و از راه حق خارج شویم.
در این دنیای دوری از خدا و شیطانزدگی که مردان حق بی سلاح شده و فریاد حق و حقیقت و اعتقاد به خدا و قیامت به انزوا کشیده شده این زنان محجبه و مومنه هستند که سلاح دارند و اگر نه چرا شیطان پرستان این همه با حجاب آنها مبارزه میکنند.
آری عفاف و حجاب در دنیای امروز فریاد بلند ولی بی صدایی است که تنها زنان میتوانند بزنند و با آن به انسانهای دیگر میگویند که غیر از این دنیای مادی دنیای دیگری نیز هست (ایمان به غیب) و غیر از این جسم خاکی گوهری ناب در درون آدمی نهفته است که ارزشی والاتر از این تن فرسوده دارد. و چشمی دیگر غیر از این چشمهای ظاهری آدمی را میبیند (الم یعلم بان الله یری) و این مدت کوتاه عمر دنیایی، پایانِ آدمی نیست و آنان که پاک زندگی میکنند همانگونه خواهند مرد و دوباره زیبا برخواهند خواست.
شاید آنانکه حجاب دارند خود ندانند که با داشتن آن این همه حرف میزنند ولی شیاطین میدانند که در پس هر چادر و حجابی این سخنان نهفته شده است. زنان عفیف پرچمهایی از اسلام هستند که در میان مردم راه میروند و آنان را به مبارزه با باطل فرا میخوانند. دشمنان خوب میدانند که این زنان پاک سلاح برندهای در دست دارند و با آنان به جنگ ماده پرستی و بی خدایی آمدهاند که اینگونه عاجز در مقابل آن دچار عجز شدهاند.
حجاب زنان، سلاح اسلام در دوران خلع سلاح شدن مردان مسلمان است. حجاب زنان فریاد مبارزه با شیطان و شیطان پرستان است. حجاب زنان نشانههای فراموش نشدن و فراموش نکردن خدا است. حجاب زنان جاری کردن رود پاکی برای از بین بردن ناپاکیهاست. حجاب زنان نشانههای جسم نبودن و روح داشتن آدمی است. حجاب زنان نمایشگر پایان نپذیرفتن آدمی و ادامه داشتنش بعد از این دنیا است. خوب دقت کنیم؛ به راستی این جملات زیر پرچم حجاب به جامعه و مردم منتقل میشود. هرچند خود به آن آگاهی نداشته باشیم.
و اگر زنی نمی خواهد به قبیله ی زنان پاکی همچون حضرت حوا(س)، حضرت آسیه، حضرت مریم (ع)، و حضرت خدیجه (س)، و حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) بپیوندد می خواهد به کدام قبیله راه یابد؛ قبیله زن لوط یا زن... یا هند جگر خوار و مرجانه ی ناپاک، کدامیک؟
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : زیباتر از زیبایی, علي منصوري, مقام عبودیت, راه رسیدن به کمالات, غایت خلقت آفرینش, عفاف و حجاب, حجاب زنان, ,